جنگ شناختی، قرارداد اجتماعی، جامعه سازی
شواهد و قرائن نشان می دهد که اغتشاشات پس از فوت مرحومه مهسا امینی نوک کوه یخ جنگ شناختی طراحی شده علیه کشورمان است. فعال کردن گسل های قومی در کردستان و سیستان و بلوچستان، پمپاژ شدن حجم بسیار بالای اخبار جعلی در رسانه های اجتماعی، حملات سایبری، تحریک و برانگیختن مردم، اغتشاش و ناامنی، ایجاد بحران های مصنوعی، نافرمانی مدنی، هنجار شکنی و قانون شکنی و بی نظمی اجتماعی همه و همه حکایت از این موضوع دارد. با این که روبرو بودن کشورمان با جنگ شناختی مورد اقرار و اذعان اکثر نویسندگان و تحلیل گران است اما مهم تر از درک وضعیت جنگ شناختی واکنش مناسب به آن است.
کار اصلی ای که باید صورت گیرد در این حوزه است: واکنش به جنگ شناختی. نگاهی به موضع گیری های فعالان حوزه فرهنگی کشورمان نشان می دهد که اکثرا و شاید به صورت غیر تعمدی و ناخودآگاه انگاره های مفهوم قرارداد اجتماعی را به عنوان واکنش مناسب نسبت به جنگ شناختی پیش رو پیشنهاد می کنند. قرارداد اجتماعی به مفهوم توافق میان افراد آزاد برای بنیان گذاردن اصول اخلاقی، اجتماعی- مدنی و سیاسی در جامعه اشاره دارد.
چالش اصلی جنگ شناختی برای انقلاب اسلامی درست از همین جاست: هر کس هر طور که می خواهد زندگی کند. همدیگر را تاب بیاوریم تا از آسیب همدیگر در امان باشیم. خطر اصلی این وضعیت در روند حرکت انقلاب اسلامی برای جامعه سازی و در ادامه دولت سازی است. از دل یک جامعه گرفتار جنگ شناختی نهایتا بتوان جامعه ای مبتنی بر توافق ساخت نه جامعه دینی مبتنی بر اصول دین اسلام. با توجه به این چالش ضروری است که جنگ شناختی و مختصات آن را به دقت مطالعه و تحلیل نمائیم:
جنگ شناختی سعی در تغییر ادراک افراد دارد. ادراک محصول شناخت است که مکانیسم جنگ شناختی است. شناخت به عنوان فرایند ذهنی کسب و درک دانش که مستلزم مصرف، تفسیر و درک اطلاعات است تعریف می شود. در نتیجه حوزه شناخت شامل ادراک و استدلالی است که در آن بهره برداری از محیط اطلاعاتی برای تاثیر بر باورها، ارزش ها و فرهنگ افراد، گروها و یا جمعیت استفاده می شود. سیستم های شناختی می توانند حس کنند، بیاموزند، استدلال کنند و به طور طبیعی با افراد و محیط ها تعامل داشته باشند.
میدان جنگ یکی دو متر بالاتر از سطح زمین و در فاصله بین گوش های انسان ها قرار دارد: میدان نبرد شناختی ذهن است: ذهن مصرف کنندگان، ذهن رای دهنده گان، ذهن سیاستگذاران و ذهن مقامات منتخب. هدف حمله شناختی تغییر تفسیر موقعیت توسط فرد و در آگاهی جمعی است. حملات شناختی به طور فعال از سوگیری های شناختی به عنوان میانبرهای خودکار برای آگاهی جمعی استفاده می کنند.
پل اتول جنگ شناختی را به عنوان مانورهایی در حوزه شناختی برای ایجاد یک ادراک از پیش تعیین شده در تفسیر مخاطبان هدف به منظور کسب مزیت نسبت به طرف دیگر تعریف می کند. روزنر و سیمون توو معتقدند که جنگ شناختی دستکاری گفتمان عمومی توسط عناصر خارجی است که به دنبال تضعیف وحدت اجتماعی یا آسیب رساندن به اعتماد عمومی شهروندان به نظام سیاسی هستند. برنال، کارنر، لینگ و مادرپرلا معتقدند که جنگ شناختی استفاده از سلاح افکار عمومی و دولتی توسط یک نهاد خارجی به منظور تاثیر بر سیاست عمومی و دولتی و بی ثبات کردن نهادهای عمومی است. اولیور بکز و اندرو سواب جنگ شناخی را به عنوان یک استراتژی که بر تغییر نحوه تفکر یک جمعیت از طریق ابزارهای اطلاعاتی تاکید دارد تعریف می کند.
هدف جنگ شناختی احتمالا مشابه سایر حوزه های جنگ، تحمیل اراده یک دولت یا چندین دولت بر دولت دیگر است که این تعریف با یکی از اجزای اصلی تعریف کلازویتس از جنگ مطابقت دارد: … یک عمل خشونت آمیز با هدف وادار کردن حریف به عمل مطابق اراده ما(فون کلازویتس، 1968). طبق نظر کلازویتس جنگ برای هدف درجه دوم انجام می شود. صرفا برای ارتکاب خشونت مبادرت به جنگ نمی کنند بلکه برای تحمیل اراده خود بر کشورهای دیگر وارد جنگ می شوند.
از جنگ شناختی به عنوان بعد سوم جنگ یاد می شود. دو بعد دیگر عبارت اند از: فیزیکی و سایبری. گسترش روز افزون استفاده از رسانه های اجتماعی، شبکه های اجتماعی، پیام رسان های اجتماعی و فناوری های تلفن همراه باعث شکل گیری حوزه ی جدیدی با عنوان جنگ شناختی شده است. در جنگ شناختی ذهن انسان به میدان نبرد تبدیل می شود. هدف اصلی در جنگ شناختی این است که نه تنها آن چه را که مردم به آن فکر می کنند بلکه نحوه تفکر و عمل آن ها نیز تغییر کند.
جنگ شناختی تهدیدات بسیاری را برای کشورهای هدف به وجود می آورد از جمله: تجزیه، شکسته شدن و تکه تکه شدن جامعه، از بین رفتن اراده جمعی برای مقاومت در برابر دشمن و نهایتا پذیرش سلطه کامل بدون زور یا اجبار عینی. اهداف جنگ شناختی می تواند هم کوتاه مدت باشد و هم میان مدت و هم استراتژیک و بلند مدت. مثلا در کوتاه مدت هدف جنگ شناختی می تواند جلوگیری از انجام یک مانور نظامی برنامه ریزی شده یا تغییر یک سیاست باشد. اهداف بلند مدت جنگ شناختی هم مثلا برهم زدن جامعه یا همبستگی از طریق ایجاد شک و تردید در مورد حکومت، سرنگونی فرایندهای دموکراتیک، برانگیختن اغتشاشات مدنی یا تحریک جنبش های جدایی طلبانه باشد.
جنگ شناختی توانایی های سایبری، اطلاعاتی، روان شناختی و مهندسی اجتماعی را برای دستیابی به اهداف خود ادغام می کند. از اینترنت و شبکه های اجتماعی برای هدف قرار دادن افراد بانفوذ مثل روحانیون و متنفذین سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، گروه های خاص مثل بسیج و شهروندان همسو با حکومت به صورت سریالی و انتخابی در یک جامعه استفاده می کند. ابزارهای جنگ شناختی بیشتر شامل ایجاد شک، معرفی روایت های متضاد، قطبی کردن افکار، رادیکال کردن گروه ها است که می تواند یک جامعه منسجم را از هم گسیخته و متلاشی کند.
کشورهایی بیشتر در برابر ترفندهای جنگ شناختی آسیب پذیرند که در آن ها به گستردگی از رسانه های اجتماعی و به ویژه گوشی های هوشمند استفاده می شود. تاب آوری شناختی برای جوامع و نیروهای هدف جنگ شناختی ضروری است. آستانه جنگ شناختی پایین تر از درگیری مسلحانه است و هدف آن تضعیف انسجام، اعتماد و ارزش های مردم سالاری است. نظریه پردازان چینی جنگ شناختی را به استفاده از افکار عمومی، ابزارهای روانی و قانونی برای رسیدن به پیروزی تعریف می کنند. به گفته سون تزو برتری واقعی عبارت است از شکستن مقاومت دشمن بدون جنگ. ارتش ملی جمهوری خلق چین قانون کار ارتش را در سال 2003 مورد بازنگری قرار داد.
بر اساس این قانون سه نبردی که ارتش باید برای انجام آن اماده باشد شامل: 1-جنگ افکار عمومی برای تاثیر گذاری بر افکار عمومی داخلی و خارجی 2- جنگ روانی برای شوکه کردن و تضعیف روحیه سربازان و غیر نظامیان دشمن و 3- جنگ قانونی برای جلب حمایت بین المللی از طریق قوانین بین المللی و داخلی. هر سه این نبردها ارتباط نزدیکی با جنگ شناختی دارند. گائو یون فی رئیس دانشکده مهندسی کنترل اطلاعات ارتش چین در سال 2020 استدلال کرد که از میان حوزه های علمی، اطلاعاتی و شناختی این حوزه شناختی است که حوزه نهایی رویارویی میان قدرت های بزرگ خواهد بود.
مبارزه در محیط شناختی مستقیما بر مغز تاثیر می گذارد. مغز به عنوان موتور شناخت می تواند به میدان اصلی جنگ آینده تبدیل شود. کنترل مغز کلید نبرد در حیاتی ترین حوزه شناختی جنگ آینده است.
گائو یون فی معتقد است که تفاوت جنگ شناختی با جنگ علمی و اطلاعاتی این است که جنگ شناختی تجسم کامل ایده شکست دشمن بدون جنگ است. چی جیانگو معاون سابق ستاد ارتش چین معتقد است که در جنگ های اینده کسانی که حوزه شناختی مخالفان خود را کنترل می کنند می توانند بدون جنگ آن ها را تحت سلطه خود درآورند. کشورهایی که در حوزه نسل جدید فناوری های هوش مصنوعی دست بالا را به دست می آورند می توانند جزء حیاتی امنیت ملی را کنترل کنند؛ یعنی شناخت انسان. در متن برگرفته از مطالعه ناتو آمده است که مغز میدان نبرد در قرن 21 خواهد بود و انسان ها حوزه مورد بحث هستند. درگیریهای آینده احتمالا به صورت دیجیتالی و سپس فیزیکی در نزدیکی مراکز قدرت سیاسی و اقتصادی بین مردم رخ خواهد داد.
با تسلیحاتی شدن حوزه شناختی توسط کشورهای مختلف چالش های متعددی به وجود آمده است. جنگ شناختی نشانه دور شدن از برابری نظامی متعارف و گسترش جنگ است. عصر سفارشی سازی انبوه شیوه های مختلف ارتباطات و اطلاعات آنلاین آغاز شده است. در این محیط جنگ شناختی با استفاده از بسترهای مختلف از جمله رسانه های اجتماعی اجرا می شود جایی که می توان پیام ها، باورها، دیدگاهها و روایت ها را تحت تاثیر قرار داد، متقاعد کرد و برای مزیت های شناختی تغییر کاربری داد بدون آن که نیاز به توسل به زور یا اجبار اشکار باشد.
اعتماد که نقطه ثقل و کانون قدرت استراتژیک یک کشور است را می توان با جنگ شناختی و با استفاده حداقلی از منابع از بین برد. جنگ شناختی می تواند برای رشد سوظن، بدبینی و نگرانی نسبت به حکومت، براندازی فرایندهای مردم سالاری، تحریک ناآرامی های مدنی و تحریک جنبش های جدایی طلبانه به کار برده شود. این کار از طریق سوگیری های شناختی انجام می شود.
از جنگ شناختی به عنوان فرایند رساندن اطلاعات نادرست به گیرندگان به منظور تضعیف آن ها تعبیر می شود. این کار برای ایجاد شکاف در هماهنگی اجتماعی و آسیب رساندن به اعتماد به نهادها صورت می گیرد. این اطلاعات به طور هدفمند از طریق شبکه های اجتماعی، اخبار جعلی، پلتفرم های آنلاین، کانال های اخبار محرمانه، ویدئوها، اطلاعات حساس سیاسی و همچنین عکس های حاشیه ساز و کاریکاتورهای سیاسی دستکاری و منتشر می شود.
سان تزو استراتژیست و فیلسوف چینی معتقد بود که پیروزی در جنگ ها از طریق اطلاعات، هوشیاری و فریب به دست می آیند. حمله به دشمنان در جایی که کمترین آمادگی را دارند و شکستن مقاومت و سرکوب مخالفان به طور غیر مستقیم و بدون جنگ. مقاومت، کسب امنیت ملی و حفظ منافع ملی و غلبه در جنگ های مدرن نیازمند دستیابی به برتری شناختی است.
هر کشوری که بتواند حجم عظیمی از داده ها و اطلاعات را سریعتر از دشمن جمع آوری، رمزگشایی، پردازش و درک کند برتری شناختی پیدا می کند. این قابلیت باید با استفاده از فناوری های پیشرفته مانند محاسبات مبتنی بر ابر، رباتیک، هوش مصنوعی و واقعیت مجازی و توانایی انتقال دانشی که از داده ها به دست می اوریم در داخل و خارج سریعتر از دشمن ترکیب شوند. این امر برای ورود به چرخه تصمیم گیر دشمن و تاثیرگذاری بر واثقعیت درک شده دشمن و تحمیل اراده لازم است.
چین به استفاده از جنگ شناختی در طول همه گیری کوید 19 علیه تایوان و سایر کشورهای غربی متهم شده است. چین در حال حاضر از اطلاعات سازی به هوشمند سازی تغییر استراتژی داده است که در کتاب سفید دفاعی 2019 توضیح داده شده است و قرار است به شکل غالب جنگ تبدیل شود. این کشور در حال حاضر روی فناوری های هوشمند و ابزارهای عملیاتی ان کار می کند.
ناتو در حال حاضر 5 حوزه جنگ را به رسمیت شناخته است: 1- زمین 2- دریا 3- هوا 4- فضا 5- سایبر. بسیاری از صاحبنظران معتقدند که بعد ششم یعنی حوزه شناختی بایستی به این حوزه ها اضافه گردد. جنگ شناختی اطلاعات به دست آمده و جدید حاصل از حوزه سایبری و جنگ روانی را برای تغییر طرز فکر مردم و نیز برای تغییر نحوه واکنش ان ها به اطلاعات به کار می برد. علاوه بر این روش های جنگ شناختی تمایز بین موضوعات غیز نظامی و نظامی را محو می کند و احتمال اعمال زور از طریق حوزه های مجازی را افزایش می دهد.
در دسامبر 2018 میلادی فرماندهی آموزش و دکترین امریکا سندی را با عنوان ارتش امریکا در عملیات چند دامنه 2028 منتشر کرد که در ان نحوه رقابت، نفوذ، متلاشی کردن و استفاده ارتش از دشمنان را در درگیریهای اینده تشریح کرده است.
دیدگاهتان را بنویسید